ارواح پارانویید

حال کن در انسداد افکارت، حرف های عمیقت را

ارواح پارانویید

حال کن در انسداد افکارت، حرف های عمیقت را

سونات خیابانی که منم

دهانم را خواهم بست ... دیوارها، تلخند ...


چشم هایم را، ... فریب خواهم داد. به دیدن فرشته ای از الهام پرنسس های قرن های خیلی دور.


دبوارها، ... درخت ها ... خیابان ها ... این رهگذران خیلی دور را، که همیشه در انتظار ابدیتی رها شده چشم به راه می مانند. سایه ای، ردی، آتشی ... دیگر بر نخواهم خواست. دهانم را خواهم بست ... دیوارها، تلخند ...


« به انحصار تو خواهم نوشت. به انحصار تو لب خواهم دوخت. به رد تلخ شیشه ها از سنگ ها ... به رد تلخ باران ها از من ... به انحصار تو آغوش باز خواهم کرد. به انحصار تو برهنه خواهم شد ... به انحصار تو ای فراموشی پاک. به انحصار تو از رفتن نخواهم گفت. این بار هم، بار آخری نخواهد بود، که در میان هاله های بی انتهای چشم تو پرواز خواهم کرد. شاید کمی غریب، شاید کمی بی پروا ... به دنبال تو خواهم گشت ... به رد تو مبتلا خواهم گشت. و زیباترین قصیده ها را تنها، برای تو خواهم نوشت. » 





ر. سلین

نظرات 2 + ارسال نظر
گلاره 21 خرداد 1393 ساعت 12:25 http://g-elareh.blogfa.com

نمی دانستم هنوز اینجا را می نویسی ...

... 17 خرداد 1393 ساعت 23:35 http://successking.blogfa.com

به رد تو مبتلا خواهم گشت ..

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.