ارواح پارانویید

حال کن در انسداد افکارت، حرف های عمیقت را

ارواح پارانویید

حال کن در انسداد افکارت، حرف های عمیقت را

تمرگیدگی

به تاریخ آدم ها می شود از باورهایت بهانه داشت. به تاریخ حزب های توی سرت. حرف های تو در سر ناروای این جسم بی روح، بی روزن، که سنگ های دشنام دلسوزان تو را روی خاطراتش حس کرده بود. که درد فهمیده های این قرن، شده بود رهایی تو از ماورای تنهاییم. می شد از زمین و زمان آدم ها نوشت و قهر بود و تسلیم شد. که حالای بی ثمری را ندیده باشی، که حالای تنهایی دردناک توی توده ها آزارم نمی داد. گاهی وقتها که عاقل می شوم نبود. و تو بودی، با برهنگی اندامت بر همین تهاجم بی دلیل، غزل های دردناک خوشبختی.

نظرات 2 + ارسال نظر
تلار 20 تیر 1392 ساعت 10:29 http://man1zan.blogsky.com/

چقدر عالی بود این نوشته...مثل همین تهاجم بی دلیل...

که زیبایی توی نگاه توست

شاسوسا 19 تیر 1392 ساعت 15:14 http://ghozh.persianblog.ir

پـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوف...یک پوف بزرگ...ب بزرگی شانه های مردانه ات....

که زندگی را به قدر یک پوف بزرگ

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.