ارواح پارانویید

حال کن در انسداد افکارت، حرف های عمیقت را

ارواح پارانویید

حال کن در انسداد افکارت، حرف های عمیقت را

دردهای واقعی

وقتی غزل در انتهای ابزورد تو لرزید. وقتی کنایه از دهن افتاد و مرد و ندید. وقتی صدای بی پناه تو از طعنه ها خشکید. زشت است روح من. زشت است حال و روز غریبه ای از اتفاق جنون. زشت است بیایم از محتوای حرف ها بفهمم زنده ای. وقتی صدای بی فرجام از ترانه ات پژمرد. وقتی اسیر شدم به زوال هر آنچه که هست. وقتی که وقتی های دلم تار می تنید ...


حالا که این بهترین هایم فقط یک پست بی دلیل اند. حالا که بهترین هایم یک خواب سه ثانیه ای بدخیمند. زشت است حرف های بعد از این. زشت است راه های تو. زشت است سالیان من. 


و بعد، تو هی زنده باش. تو هی لای اراجیف مترقی رشد کن و سبز باش. 

نظرات 5 + ارسال نظر
تلار 25 آبان 1392 ساعت 10:10 http://man1zan.blogsky.com

واژه واژه بلعیدم این پست را رئا!

:)

شیوا 22 آبان 1392 ساعت 23:13 http://shivayam-hamishe.blogfa.com

سلام. حذف شدم. این آدرس جدیدمه.

مرسی

هومم
زشته واقعن

...

میم صاد 16 آبان 1392 ساعت 20:16

سبزباش

هه ...

absolution 16 آبان 1392 ساعت 11:45 http://absolution.blogsky.com

حالا تو بیا روی سینه ات گودالی حفر کن و یک شاخه بکار...
از همانهایی که سبز است... که رشد می کند... تا انزوا!!

با حرفت گریه کردم ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.