نه خوبم ... نه می خندم ... نه حتی هیچ آرزویی، هیچ دلخوشی. شده باور می کنم. شده بهش دل می بندم که بزرگراهم، برای همه بوق ها، همه آدمها، همه نورهایی که یه روزی می پیچند. قد می کشند توی باور خاکستری و خط دارم. برای همه عبورهایی که نمی تونم جلوشونو بگیرم. برای همه چی، من ... فقط یک واقعه تلخ رد شدنم. حتی نبودن هام، حتی گذشتن هام، ... دیگه مهم نیست. چی باشم. چی باشم که یک روزی یک عابری فقط برای سیگار کشیدن، برای بزرگراهم وقت بذاره. نه دیگه، مطمئنم. نه خوبم ... نه می خندم ... نه حتی آرزو ...
من تماما هیچ شدم!!
...
عابر ها فقط می گذرند ... عابرها شاید لبخنذ بزنند ولی هرگز در بزرگراه ها نمی نویسند شاید ته سیگارشان را در بزرگراه پرتاب کنند ... عابرها ، فقط عابرند !
همه فقط عابرند
خیال رفتن که نداری rea؟ حالا که به نوشته هات عادت کردیم؟؟؟
:) نه!
خوب باش ﺭﺋﺎ
فقط خوب باش...
خوبم من نرگس جان
مرسی از حضورت
رئا هر روز به وبت سر میزنم،این آهنگ نمیدونم جه حسی بهم میده و ننوشتنت، وغمگین بودنت، حس خوبی نداره نبودنت
تو لطف داری. همه این حرف ها چیز عجیبی نیست. پیش میاد. می نویسم حتمن
در برابر شاهین باید تعظیم کرد/ مرسی از اهنگ/ و اینکه وقتی اهل اندیشیدن باشی هیچ وقت ارامش نداری.... مث ی جور استخون درد ک مدام با خودت می کشی... ن خوبم ن بدم .... ب کرات این حسها رو عمیقا تجربه کردم....
برای تو باید پست نوشت. برای تو خیلی حرفها از این چهارچوب پاسخ کامنت فراتر است. مرسی که می بینی
r e a من دیوونه ی نوشته هاتم!
یعنی فقط میام هی چند بار میخونم
نمیدونم چی کامنت بدم
همین دیگه هیچی.
مرسی پرستو جان
نه حتی آرزو...ته مانده های گس وجود...
دقیقن
تو داری میمیری ..
بگذار کسی یک شک باشد برایت
باشد ؟
+ مهم نیست کی بد شده ، مهم نیست ..
زدی به هدف
این مثل پیری زود رس می مونه
خوش بختم ریــ آ
امان از دستش
ما یک اتفاق بودیم...
اتفاقی مثل همه ی حرف هایی که زدیم و نگفتیم...
ما همه ی اتوبان هایی بودیم که از خودمان می گذشت!!
ته نداره اتوبان مثل خودت مثل خودم
... انگار همه بد شده اند ...وقتی گفتم تو بد شده ای گفت :" وقتی با تو هم بودم بد بودم یا از وقتی رفته ام بد شده ام "؟
وعابر داشت می خندید به ما! یا من فقط فکر کردم که به ما می خندد !؟
که شاید این نوشته مال عابر بود
من بد شده ام
منی که تو راگذاشته ام بالای طاقچه و
هی دستمالت می کشم
که مبادا گردی نظاره ات کند
و خاکی نگیرد تو را در بر
بی آنکه خود بیایم و آغوش باز کنم
برای خاطرات خاکستری ات
آری من بد شده ام
منی که بزرگراهی درونم در حرکت است
و عابری رد نمی شود از فاجعه ی بودنم
منی که نه میخندم و نه خیال را میکنم ارزو
منی که دود می شوم لا به لای لب هایت
و داغ می شوم زیر این افتاب سوزان نبودنت
منی که هیچ تلاشی نمی کند برای خوب شدن!
از چه حرف بزنم اینجا، که سکوت پر می زند میان پرهای سیاه چشم ات !
پ،ن : ... !
مرسی از این همه تصویر که ازم می گیری
اطمینان...
اره خب
این آهنگ که بیاید روی وبت آدم میترسد، خیال رفتن نداشته باش رئا
خوب خاطره داریا!
رئا؟ رئای عزیز من از این همه غم در نگاه دوستان نزدیکم می ترسم. این همه بی هیچی نابودم میکند. اینهمه باور که خاکستریش می نامی.
من از غمت غمگین میشوم
درسته این نوشته ها همه بازتابی از زندگی آدم هان
ولی باور کن اینجا تنها خلوتی است که می شود توش خالی شد
می شود بی پرده گفت
و گرنه زیستن زیادی سخت می شود
به هر رگی که زدی و زدم به حس جنون...لعنتی!!
نه آرزو نه خنده نه سیگار نه حسرت...
حسرت!!
حسرت!!
نه حسرت ...
مثل یه شبح
هستم
نیستم
نیستی ؟
هستی ؟
باورت همان نگاه خاکستری است که عصر ها
تار و پودم را می کند دریا
بیلی هالیدی رئا بیلی هالیدی
صدای اینو با موسیقیش فرو کن تو گوشت
نیازم باش ... بی تو رد می شوم از انتها